English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (5475 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
integrate U کامل کردن درست کردن
integrates U کامل کردن درست کردن
integrating U کامل کردن درست کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
temper U درست ساختن درست خمیر کردن
tempers U درست ساختن درست خمیر کردن
tempered U درست ساختن درست خمیر کردن
mended U درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
mend U درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
to adapt [to] U جور کردن [درست کردن ] [سازوار کردن] [به]
mends U درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
gathered U و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
gather U و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
to pattern out U ازروی نمونه درست کردن مطابق الگویاقالب طرح کردن
check up U رسیدگی کامل کردن ازمایش کردن
labourvt U بزحمت درست کردن مفصلابحث کردن بدرازاکشیدن
dress U لباس درست کردن موی سر پانسمان کردن
dresses U لباس درست کردن موی سر پانسمان کردن
repair U درست کردن جبران کردن تعمیر
makes U درست کردن ساختن اماده کردن
To do up the room. U اتاق را درست کردن ( مرتب کردن )
to touch off U با شتاب درست کردن زودرسم کردن
repaired U درست کردن جبران کردن تعمیر
make U درست کردن ساختن اماده کردن
fixes U درست کردن پابرجا کردن
regulates U میزان کردن درست کردن
right U درست کردن اصلاح کردن
regulating U میزان کردن درست کردن
fix U درست کردن پابرجا کردن
righted U درست کردن اصلاح کردن
righting U درست کردن اصلاح کردن
devise U درست کردن اختراع کردن
adapts U جور کردن درست کردن
devises U درست کردن اختراع کردن
devising U درست کردن اختراع کردن
adapting U جور کردن درست کردن
devised U درست کردن اختراع کردن
regulated U میزان کردن درست کردن
compose U درست کردن تصنیف کردن
emends U تصحیح کردن درست کردن
straightened U درست کردن مرتب کردن
mend U مرمت کردن درست کردن
mended U مرمت کردن درست کردن
to make up U درست کردن تکمیل کردن
mends U مرمت کردن درست کردن
emended U تصحیح کردن درست کردن
composes U درست کردن تصنیف کردن
emending U تصحیح کردن درست کردن
straightens U درست کردن مرتب کردن
regulate U میزان کردن درست کردن
straighten U درست کردن مرتب کردن
emend U تصحیح کردن درست کردن
straightening U درست کردن مرتب کردن
roundest U کامل کردن
complemented U کامل کردن
complementing U کامل کردن
complements U کامل کردن
totalize U کامل کردن
complement U کامل کردن
round U کامل کردن
finish U کامل کردن
finishes U کامل کردن
matures U کامل کردن
mature U کامل کردن
overhauled U اوراق کردن کامل
use up <idiom> U استفاده کامل کردن
overhaul U اوراق کردن کامل
overhauling U اوراق کردن کامل
to pay home U تلافی کامل کردن
overhauls U اوراق کردن کامل
to rest up U استراحت کامل کردن
rest up U استراحت کامل کردن
complete U کامل کردن انجام دادن
completes U کامل کردن انجام دادن
bleached U سفید کردن شستن کامل
completed U کامل کردن انجام دادن
salvage U پیاده کردن کامل قطعات
salvaged U پیاده کردن کامل قطعات
salvages U پیاده کردن کامل قطعات
salvaging U پیاده کردن کامل قطعات
bleach U سفید کردن شستن کامل
completing U کامل کردن انجام دادن
overmaster U مهارت کامل پیدا کردن در
to post up U مطلع کردن کامل دادن به
bleaches U سفید کردن شستن کامل
manufactures U درست کردن
manufactured U درست کردن
indite U درست کردن
manufacture U درست کردن
gully U درست کردن
makes U درست کردن
weave U درست کردن
set right U درست کردن
redd U درست کردن
gullies U درست کردن
gulleys U درست کردن
builds U درست کردن
buildings U درست کردن
fashions U درست کردن
make up U درست کردن
make U درست کردن
fashion U درست کردن
fashioned U درست کردن
weaves U درست کردن
fashioning U درست کردن
build U درست کردن
adapt U درست کردن
to fix up U درست کردن
concocts U درست کردن
clean U درست کردن
shapes U درست کردن
to get up U درست کردن
to cleanvp U درست کردن
cleaned U درست کردن
shape U درست کردن
cleanest U درست کردن
cleans U درست کردن
to sct aright U درست کردن
to set to rights U درست کردن
fettle U درست کردن
to set in order U درست کردن
to set U درست کردن
set in order U درست کردن
to put in to shape U درست کردن
fabricating U درست کردن
fabricates U درست کردن
concoct U درست کردن
fabricated U درست کردن
fabricate U درست کردن
trims U درست کردن
to erect into U درست کردن از
to put to rights U درست کردن
corrects U درست کردن
trimmest U درست کردن
concocted U درست کردن
correct U درست کردن
fix up U درست کردن
to riven laths U یا درست کردن
correcting U درست کردن
concocting U درست کردن
trim U درست کردن
optimization U کار کردن چیزی با کارایی کامل
to be all eyes U موافبت کامل کردن سرتاپاچشم شدن
to browse U ویرایش کامل کردن [علوم کامپیوتر]
hitches U کامل کردن پاس به دریافت کننده
hitched U کامل کردن پاس به دریافت کننده
pay off U با دادن مزد کامل اخراج کردن
to play one's card well U از فرصت خود استفاده کامل کردن
hitching U کامل کردن پاس به دریافت کننده
souse U بطور کامل پوشاندن حمله کردن
hitch U کامل کردن پاس به دریافت کننده
blow down U بافوت درست کردن
scrambling U املت درست کردن
dowel U میخچه درست کردن
dresses U درست کردن لباس
dress U درست کردن لباس
vint U درست کردن یا ریختن
scrambles U املت درست کردن
scrambled U املت درست کردن
exacts U تحمیل کردن بر درست
die sink U خزینه درست کردن
re form U دوباره درست کردن
corn popping U درست کردن چس فیل
scramble U املت درست کردن
exacted U تحمیل کردن بر درست
to mill flour U ارد درست کردن
exact U تحمیل کردن بر درست
to manufacture [into] U ساختن [درست کردن] [به]
to weave a plot U دوزوکلک درست کردن
reconditions U دوباره درست کردن
strike off U بی زحمت درست کردن
To put things straight(right). U کارها را درست کردن
manipulates U با دست درست کردن
to toss up U زود درست کردن
image erection U درست کردن تصویر
to word up U کم کم درست کردن کم کم رسانیدن
teams U دسته درست کردن
team U دسته درست کردن
stage craft U فن درست کردن نمایش
recondition U دوباره درست کردن
manipulated U با دست درست کردن
reconditioned U دوباره درست کردن
manipulated U با استادی درست کردن
manipulate U با دست درست کردن
pond U حوض درست کردن
hedged U خاربست درست کردن
hedges U خاربست درست کردن
orthoepy U فن درست تلفظ کردن
railroads U پاپوش درست کردن
manipulates U با استادی درست کردن
roughcast U اجمالا درست کردن
railroad U پاپوش درست کردن
hedge U خاربست درست کردن
frame U پاپوش درست کردن
ponds U حوض درست کردن
manipulate U با استادی درست کردن
to make something U چیزی را درست کردن
overhauls U پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhauled U پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
To perfect oneself in a foreign language . U معلومات خودرا در یک زبان خارجی کامل کردن
overhaul U پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhauling U پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
spells U املاء کردن درست نوشتن
organizes U تشکیلات دادن درست کردن
Recent search history Forum search
2New Format
1Potential
1A hero can affect on the people.
1strong
1To be capable of quoting
1ایا جمله من درست است؟How has changed … how he grew the last time I saw he .How he more lovely than after…how is lovely… how is…
1set the record straight
1Arousing
1chand sabaei is correct or chand sabahi
1pedal pamping
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com